گوارالغتنامه دهخداگوارا. [ گ ِ ] (اِخ ) آنتونیو دِ گوارا (1480 - 1548 م .). راهب و مورخ اسپانیایی که در ترسنو متولد شد. وی مؤلف کتاب «ساعت دیواری شاهزادگان » است .
گوارالغتنامه دهخداگوارا. [ گ ِ ] (اِخ ) لوییس وله دِ گورا (1570 - 1644 م .). درام و رمان نویس اسپانیایی که در اسی ژا (آندلوزی ) متولد شد. لزاژ (یکی از نویسندگان فرانسه در قرن هفدهم و هژدهم ) کتاب «شیطانهای لنگ » خود را از «دیا
گوارالغتنامه دهخداگوارا. [ گ ُ ] (نف ) (از: گوار + ا، پسوند فاعلی و صفت مشبهه ) پهلوی گوهاراک «مناس 275». (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). نقیض گلوگیر است و هر چیز را گویندکه ذائقه را خوش آید و به حلق به آسانی رود و زود هضم شود. (برهان ). هر چیز که خوش مزه باش
تامواگرا بومویژه،تامواگراانحصاریholoschizoendemicواژههای مصوب فرهنگستانویژگی گونة واگرابومویژة تثبیتشده و متنوعی که تقریباً همة ناحیة پراکنش را اشغال میکند، اما ناحیة پراکنش آن بهدلیل شرایط زیستگاهی و جغرافیایی یا هر دو محدود شده است
گواژیرالغتنامه دهخداگواژیرا. [ گ ُ ] (اِخ ) شبه جزیره ای است در شمال شرقی کلمبیا و هندیهای (سرخ پوستان ) گواژیر در آنجا ساکنند.
گوایرالغتنامه دهخداگوایرا. (اِخ ) (لا...) شهر و بندری است از ونزوئلا که در کنار دریای آنتیل واقع است و 16300 تن جمعیت دارد.
گواراییلغتنامه دهخداگوارایی . [ گ ُ ] (حامص ) خوشگواری و خوش آیندی و سرعت هضم . (ناظم الاطباء). عذوبت .
گوارانیدنلغتنامه دهخداگوارانیدن . [ گ ُ دَ ] (مص ) کمک کردن در هضم و پختن . (ناظم الاطباء). تهنئة. (دهار). اساغه . تحلیل و هضم کردن . (یادداشت مؤلف ).- فروگوارانیدن ؛ هضم کردن . (ناظم الاطباء).
گوارانندهلغتنامه دهخداگواراننده . [ گ ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف ) کمک کننده به هضم . رجوع به گواراندن و گوارانیدن شود.
گوارانیلغتنامه دهخداگوارانی . (اِخ ) نام هندیهای (سرخ پوستان ) آمریکای جنوبی که از نظر زبانشناسی جزو گروه تاپی گوارانی هستند. اینها در پاراگوئه اکثریت ملت را تشکیل میدهند و زبانشان زبان رسمی آن ناحیه است .
گوارازارلغتنامه دهخداگوارازار. (اِخ ) محلی در اسپانیا درنزدیکی تلد . در سال 1853م . گنجینه ای از تاجهای پادشاهان ویزی گو (گوهای غربی ) در این شهر احداث شد.
گوارانیدنلغتنامه دهخداگوارانیدن . [ گ ُ دَ ] (مص ) کمک کردن در هضم و پختن . (ناظم الاطباء). تهنئة. (دهار). اساغه . تحلیل و هضم کردن . (یادداشت مؤلف ).- فروگوارانیدن ؛ هضم کردن . (ناظم الاطباء).
گوارانندهلغتنامه دهخداگواراننده . [ گ ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف ) کمک کننده به هضم . رجوع به گواراندن و گوارانیدن شود.
گوارانیلغتنامه دهخداگوارانی . (اِخ ) نام هندیهای (سرخ پوستان ) آمریکای جنوبی که از نظر زبانشناسی جزو گروه تاپی گوارانی هستند. اینها در پاراگوئه اکثریت ملت را تشکیل میدهند و زبانشان زبان رسمی آن ناحیه است .
گوارازارلغتنامه دهخداگوارازار. (اِخ ) محلی در اسپانیا درنزدیکی تلد . در سال 1853م . گنجینه ای از تاجهای پادشاهان ویزی گو (گوهای غربی ) در این شهر احداث شد.
ناگوارالغتنامه دهخداناگوارا. [ گ ُ ] (نف مرکب ) ناگوارنده . ناگوار. عسیرالهضم . || ناخوشگوار. که خوشایند ذائقه نیست . نامطبوع . || غیرقابل تحمل . ناخوشایند. که تحمل آن گران و دشخوار است . نادلپسند. مقابل گوارا. رجوع به گوارا شود.
ناگوارافرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی اگوارا، ناسالم، ناسازگار، غیر آشامیدنی، آلوده، غیربهداشتی بیات، شبمانده، راکد، خفه [هوا] بدبو