گورزالغتنامه دهخداگورزا. (ن مف مرکب ) کوتاه قد. قصیرالقامه . کوتوله . رجوع به فرهنگ نظام شود.- مثل گورزاها ؛ با قدی کوتاه . (امثال و حکم دهخدا ج 4 ص 1853). رجوع به گورزاد شود.
گورزافرهنگ فارسی عمیدکسی که رشد بدنش کافی نبوده و قدش کوتاه مانده. این حالت از کمکاری تیروئید و یا بیماریهای مادرزادی قلب است؛ کوتوله.
گورزافرهنگ فارسی معین(ص مف ) = گورزاده : 1 - در گذشته چون زن آبستنی که زادنش نزدیک بود می مرد، او را در گور می نهادند و شخصی را روی گور می گماشتند و نی یا لوله ای از درون گور به بیرون می گذاشتند تا چون کودک زاده شود صدایش از آن لوله شنیده شود و گور را بشکافند و بیرون آورند. عامه این کودکان را گورزا می گفتند و معتقد بودن
گوریزیالغتنامه دهخداگوریزیا. [ گ ُ ] (اِخ ) گریتز (گرتز ) سابق . شهری از ایتالیا (ونه تی ) که در کنار رودخانه ٔ ایزونزو در مرز یوگسلاوی واقع است . جمعیت آن 42100 تن است . شارل دهم در سال 1836 م . در آنجا مرد. از سال <span class=
ورزالغتنامه دهخداورزا. [ وَ ] (نف ، اِ) ورزاو. گاو نر. گاو ورز : و هر بنده ای با زن وفرزند و مال و تجمل و هم چندانکه گاو ورزا او را بود او را گاوان ماده بود. (فرهنگ فارسی معین از تفسیرابوالفتوح رازی چ 1 ج 3</
گورزانگلغتنامه دهخداگورزانگ . (اِخ ) دهی است از دهستان دهو از بخش میناب شهرستان بندرعباس واقع در 12000 گزی باختر میناب و 3000 گزی باختر راه مالرو سریک به میناب . جلگه و گرمسیر است . سکنه ٔ آن 1500</spa
گورزانگلغتنامه دهخداگورزانگ . (اِخ ) دهی است از دهستان دهو از بخش میناب شهرستان بندرعباس واقع در 12000 گزی باختر میناب و 3000 گزی باختر راه مالرو سریک به میناب . جلگه و گرمسیر است . سکنه ٔ آن 1500</spa