گوهرآرایلغتنامه دهخداگوهرآرای . [ گ َ / گُو هََ ] (نف مرکب ) آراینده ٔ گوهر. گوهرآمای . خاصیت بخش . دارای اثر : کواکب را به قدرت کارفرمای طبایع را به صنعت گوهرآرای .نظامی .
گوهرگرایلغتنامه دهخداگوهرگرای . [ گ َ / گُو هََ گ َ / گ ِ ] (نف مرکب ) گراینده ٔگوهر. مایل به گوهر. مؤلف بهار عجم در معنی این کلمه نویسد: هرچند گرایش به معنی میل است لیکن چون میل بر چیز نامقدور نفع ندارد پس گرایش است که همان بسو
گوهرآرایلغتنامه دهخداگوهرآرای . [ گ َ / گُو هََ ] (نف مرکب ) آراینده ٔ گوهر. گوهرآمای . خاصیت بخش . دارای اثر : کواکب را به قدرت کارفرمای طبایع را به صنعت گوهرآرای .نظامی .
گوهرآرایلغتنامه دهخداگوهرآرای . [ گ َ / گُو هََ ] (نف مرکب ) آراینده ٔ گوهر. گوهرآمای . خاصیت بخش . دارای اثر : کواکب را به قدرت کارفرمای طبایع را به صنعت گوهرآرای .نظامی .