لغتنامه دهخدا
کرو. [ ک َرْوْ ] (ع مص ) کندن زمین را. || برآوردن چاه را به چوب و جز آن . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). برزیدن چاه . (تاج المصادر). || بارها کردن کاری را. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بشتافتن ستور و دست و پای ناهموار انداختن در رفتن . (آنندرا