لغتنامه دهخدا
تن و توش . [ ت َ ن ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) بدن و توانایی و قوت . (آنندراج ) : چون ستوران بهار نیکو بخوردند و به تن و توش خویش بازرسیدند و شایسته ٔ میدان و حرب شدند... (چهارمقاله ٔ نظامی عروضی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا).شوکت تو برو به شوکتی مائل