گیتی فروزلغتنامه دهخداگیتی فروز. [ ف ُ ] (نف مرکب ) آنچه جهان را روشن و فروزنده کند. عالمتاب و روشن کننده ٔ عالم . (ناظم الاطباء) : چو برگشت خورشید گیتی فروزبیامد دمان تا به کوه اسپروز. فردوسی .چو روز دگر صبح گیتی فروزبه پیروزی آورد
آزمون تهنشینیsettleability testواژههای مصوب فرهنگستانآزمونی برای تعیین قابلیت جدا شدن جامدات از مایع در حوض تهنشینی نهایی
نوترینوی تاؤtau neutrinoواژههای مصوب فرهنگستانذرهای که به همراه تاؤ، نسل سوم لپتونها را تشکیل میدهد و در طبیعت فقط بهصورت چپگرد وجود دارد
آزمون جامدات تهنشینیپذیرsettleable solids testواژههای مصوب فرهنگستانآزمونی برای اندازهگیری حجم جامداتی که در یک لیتر نمونه پس از یک ساعت در قیف ایموف تهنشین میشوند
مشعل گیتی فروزواژهنامه آزادمشعل گیتی فروز در مخزن الاسرار و بیشتر شعر کلاسیک فارسی، استعارۀ مصرحه ای است از خورشید. البته استعارۀ مصرحۀ مجرده، زیرا ملائمات مشبه را (فروزندۀ گیتی) آورده است..
خردادروزلغتنامه دهخداخردادروز. [ خ ُ ] (اِ مرکب ) روز ششم هر ماه است . رجوع به خرداد شود : برفت از درگاه گیتی فروزبفرخنده هنگام خردادروز. فردوسی .بماه خجسته به خردادروزبه نیک اختر و فال گیتی فروز.فردوسی .<
فروزفرهنگ فارسی عمید۱. = فروزیدن۲. افروزنده؛ روشنکننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): گیتیفروز.۳. (اسم) [قدیمی] روشنی؛ روشنایی.
تریاکسوزلغتنامه دهخداتریاکسوز. [ ت َ / ت ِرْ ] (نف مرکب ) از بین برنده و خنثی کننده ٔ پادزهر. زایل کننده و سوزاننده ٔ تریاق و اثر آن : به رزم اندرون زهر تریاکسوزبه بزم اندرون ماه گیتی فروز.فردوسی .
بفروختنلغتنامه دهخدابفروختن . [ ب ِ ت َ ] (مص ) مخفف بیفروختن . افروختن . روشن شدن : ببد بردر دژ بدینسان سه روزچهارم چو بفروخت گیتی فروز. فردوسی .سه جنگ گران کرده شده در دو روزسدیگر چو بفروخت گیتی فروز. فردوس
هرمزدروزلغتنامه دهخداهرمزدروز. [ هَُ م َ ] (اِ مرکب ) روز اول ماه : یکی کودک آمدش هرمزدروزبه نیک اختر و فال گیتی فروز. فردوسی .دگر گفت کاین نامه ٔ دلفروزفرستاده آمد به هرمزدروز. اسدی .رجوع به هرمز و هر
گیتیلغتنامه دهخداگیتی . (اِ) جهان . کره ٔ زمین . عالم سفلی . (از برهان قاطع) (از بهار عجم ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). کره ٔ خاکی . کره ٔ ارض : ایا خورشید سالاران گیتی سوار رزم ساز و گرد نستوه . رودکی .هموار خواهی کرد گیتی را
گیتیلغتنامه دهخداگیتی . (اِخ ) دهی است از دهستان درختگان بخش مرکزی شهرستان کرمان . واقع در 37هزارگزی شمال خاوری کرمان و2هزارگزی باختر راه مالرو شهداد به کرمان . محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنه ٔ آن <span class="hl" dir=
گورگیتیلغتنامه دهخداگورگیتی . (اِخ ) دهی است از دهستان رابر بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در54000 گزی شمال خاوری بافت ، سر راه مالرو شرینک به جواران . کوهستانی و سردسیر و سکنه ٔ آن 100 تن و آب آن از رودخانه است . محصول آن غلات و
گیتیلغتنامه دهخداگیتی . (اِ) جهان . کره ٔ زمین . عالم سفلی . (از برهان قاطع) (از بهار عجم ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). کره ٔ خاکی . کره ٔ ارض : ایا خورشید سالاران گیتی سوار رزم ساز و گرد نستوه . رودکی .هموار خواهی کرد گیتی را
گیتیلغتنامه دهخداگیتی . (اِخ ) دهی است از دهستان درختگان بخش مرکزی شهرستان کرمان . واقع در 37هزارگزی شمال خاوری کرمان و2هزارگزی باختر راه مالرو شهداد به کرمان . محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنه ٔ آن <span class="hl" dir=
سرمه ٔ گیتیلغتنامه دهخداسرمه ٔ گیتی . [ س ُ م َ / م ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شب باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ). شب . (رشیدی ).