گیزهلغتنامه دهخداگیزه . [ زَ ] (اِخ ) شهر کوچکی است در نیمه راه قرنین . (در حاشیه ٔ کویر و شمال باختری خاش ) و فره واقع است . ابن حوقل درباره ٔ آن گوید: دهکده ها و کشتزارهای فراوان دارد زیرادر میان ولایتی حاصلخیز واقع است و آبش از قنات های متعدد تأمین میشود. ساختمانهای شهر از خشت باشد. مؤلف
جه جهلغتنامه دهخداجه جه . [ ج ِ ج ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان هلایجان بخش ایزه ٔ شهرستان اهواز. کوهستانی معتدل است . سکنه 195 تن . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6</span
زه زهلغتنامه دهخدازه زه . [ زِه ْ زِه ْ ] (صوت مرکب ) ادات تحسین . تأکید زه . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زه شود.
کلاتهلغتنامه دهخداکلاته . [ ک َ ت ِ ] (اِخ )دهی است از کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. محلی کوهستانی و سردسیر است . آب آن از رودخانه ٔ گیزه ، محصول آنجا غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
کاکاوندلغتنامه دهخداکاکاوند. [ وَ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش دلفان شهرستان خرم آباد. این دهستان در شمال باختری بخش دلفان واقع و محدود است از شمال به کوه گردن و بخش کرمانشاه و از جنوب به دهستان میربیک و از خاور به دهستان ای تیوند و از باختر بمنطقه ٔ کرمانشاه . کوهستانی و سردسیر و مالاریائی
دلفانلغتنامه دهخدادلفان . [ دِ ] (اِخ ) یکی از بخشهای شهرستان خرم آباد است . این بخش در شمال باختری شهرستان واقع و حدود آن بشرح زیر است : از خاور به کوه و بخش سلسله ، از شمال به منطقه ٔکرمانشاه ، از غرب به رودخانه ٔ صیمره و گاماسیاب ، ازجنوب به بخشهای طرهان و چگنی . آب آن از رودخانه های بادآور
مشگیزهلغتنامه دهخدامشگیزه . [ م َ زَ / زِ ] (اِ مصغر) فرهنگستان ایران این کلمه را معادل «اسیدی » گرفته و آرد: کیسه ٔ کوچکی که مانند مشگ کوچکی در سربرگهای بعضی گیاهان است . (واژه های نو فرهنگستان ایران ص 77). و رجوع به مشکیزه شو
انگیزهلغتنامه دهخداانگیزه . [ اَ زَ / زِ] (اِ) سبب و باعث چیزها. (برهان قاطع) (هفت قلزم ) (انجمن آرا) (آنندراج ). موجب . علت . (ناظم الاطباء).