یاءلغتنامه دهخدایاء. (اِ) نام حرف آخر الفبای فارسی و عربی .- از الف تا یاء ؛ از اول تا آخر . رجوع به ی » و «یا» شود.
یاءلغتنامه دهخدایاء. (ع اِ) آنچه بماند از شیر در پستان گوسفند. (مهذب الاسماء). شیر باقی مانده در پستان زن . (ناظم الاطباء) . باقی شیر در پستان . ج ، یاآت . و نسبت بدان یائی و یاوی و یوی باشد. (تاج العروس ).
پایة تیرک دهانهhatch carrier, hatch socket, beam socket, hatch beam shoeواژههای مصوب فرهنگستانهریک از پایههای دو طرف انبار که تیرکهای دهانه را نگه میدارد
زبانهای هستهآغازhead-first languages, head-initial languagesواژههای مصوب فرهنگستانزبانهایی که در آنها هستۀ گروه در ابتدای آن قرار میگیرد
زبانهای هستهپایانhead-last languages, head-final languagesواژههای مصوب فرهنگستانزبانهایی که در آنها هستۀ گروه در انتهای آن قرار میگیرد
نقشههای چونساختas-built drawings, as-builts, record drawingsواژههای مصوب فرهنگستاننقشههایی که پیمانکار پس از پایان کار و مطابق با اجرای واقعی کار تهیه میکند
محیلغتنامه دهخدامحی . [ م ُ ] (ع ص ) زنده کننده (دراصل محیی بود بر وزن مکرم ضمه بر یاء ثقیل برانداختند و یاء را ساکن کردند اجتماع ساکنین شد میان یای ثانی و تنوین یاء را حذف نمودند محی ماند). (غیاث ).
یویلغتنامه دهخدایوی . [ی َ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به یاء آخرین حرف هجاء. (یادداشت مؤلف ). نسبت به یاء. (تاج العروس ). یائی .
محیلغتنامه دهخدامحی . [ م ُ ح َی ی ](ع ص ) زنده کننده (این در اصل محیی بوده است ضمه بر یاء دشوار بود انداختند به اجتماع ساکنین یاء حذف شدمحی ماند در این صورت از باب تفعیل است ). (غیاث ).
قیقاءةلغتنامه دهخداقیقاءة. [ ءَ ] (ع اِ) زمین درشت . همزه بدل از یاء و یاء اول از واو و از اینجاست که جمع آن قواقی آید و گاهی قیاقی بر لفظ و گاهی قیق کعنب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
دهیاءلغتنامه دهخدادهیاء. [ دَهَْ ] (ع ص ) بلای سخت . (از آنندراج )؛ داهیة دهیاء. سخت . عظیم . (یادداشت مؤلف ).