یابشلغتنامه دهخدایابش . [ ب ِ ] (اِمص ) یابیدن . (ناظم الاطباء). یافتن . || دریافت و ادراک و هوش و فراست و دانش . (ناظم الاطباء) : چونکه گوهر نیست تابش چون بودچونکه نبود ذکر یابش چون بود.مولوی .
یابشacquisition 3واژههای مصوب فرهنگستانمرحلهای در چرخة فراوری (behavioral processes) که مقدم بر ساخت و کاربرد و وانهش (deposition) است و در طی آن موادِ خام معدنی فراهم میآید
عادات غذاییfood habits, dietary habits, eating habitsواژههای مصوب فرهنگستانرفتار افراد در انتخاب و مصرف غذا
حبیشلغتنامه دهخداحبیش . [ ح ُ ب َ ] (اِخ ) ابن الحسن . نام طبیب و گیاه شناسی صاحب تألیف در فن خویش و ابن البیطار در مفردات از او بسیار روایت آرد. رجوع به حبیش اعسم شود.
ساخت 1manufactureواژههای مصوب فرهنگستانمرحلهای پس از یابش در چرخة فراوری (behavioral processes) که در آن دستساختهها در نتیجة تغییر و تبدیل مواد خام معدنی به دست میآیند
بحثدیکشنری عربی به فارسیپيدا کردن , يافتن , جستن , تشخيص دادن , کشف کردن , چيز يافته , مکشوف , يابش , پژوهش , جستجو , تجسس , تحقيق , تتبع , کاوش , پژوهيدن , پژوهش کردن , جستجو کردن