یادهلغتنامه دهخدایاده . [ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) قوت حافظه را گویند. (برهان ) (آنندراج ). ظاهراً از ساخته های فرقه ٔ آذرکیوان است . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
حدهلغتنامه دهخداحده . [ ح َدْ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان آب (بلوک عنافجه ) بخش مرکزی شهرستان اهواز است . در 8هزارگزی شمال خاوری اهواز و 3هزارگزی خاوری راه آهن کنار کارون واقع است . جلگه و گرمسیر است . <span class="hl" di
حدةلغتنامه دهخداحدة. [ ح َدْ دَ ] (اِخ ) قلعه ای است به یمن از حَبّیة و آن از اعمال حب ّ است . (معجم البلدان ). در قضاء حبیه از سنجاق عسیر. (قاموس الاعلام ترکی ). || نام منزلی میان جده و مکه و آن وادیی است دارای حصن و نخلستان و آب جاری و قدما آنرا حَدّاء می گفتند. (معجم البلدان ). رجوع به حَ
حدةلغتنامه دهخداحدة. [ ح ِ دَ ] (ع مص ) (از «وح د») حِدَت . تنهائی . تنها بودن . یگانه بودن . یگانه شدن . (تاج المصادر). وحدت . و از آن است : علیحدة. یکتا و تنها ماندن . (منتهی الارب ). فعله من ذات حدته و علی ذات حدته و من ذی حدته ؛ یعنی از رای و دانش خود کرد آنرا. یقال : اعطِ کل واحد منهم ع
حدةلغتنامه دهخداحدة. [ ح ِ دَ ] (ع مص ) حد بر کسی راندن . || از کاری بازداشتن . (زوزنی ). || (اِ) سنگی که بر آب فرونرود. (نزهة القلوب خطی ).
نظریۀ وراثت دوگانهdual inheritance theoryواژههای مصوب فرهنگستاننظریهای مبتنی بر تکامل فرهنگی که بر طبق آن ژنها و یادهها اشکال جداگانهای از وراثت هستند که ضرورتاً با یکدیگر تعامل ندارند
پغمانلغتنامه دهخداپغمان . [ پ َ ] (اِخ ) سلسله ٔ کوهی نزدیک کابل به هندوکش و کوه بابا پیوسته است سرچشمه ٔ رود هلمند. (هیرمند - هندمند) از سلسله ٔ غربی آن کوه است . احتمال دارد که کوه اوشیدرن یا اوشیدم که هر دو یکی است و مکرراً در اوستا یاده شده همان سلسله ٔ کوهی باشد که رود هلمند از آن میخیزد.
شهرلغتنامه دهخداشهر. [ ش َ] (اِ) مدینه و بلد و اجتماع خانه های بسیار و عمارات بیشمار که مردمان در آنها سکنی می کنند در صورتی که بزرگتر از قصبه و قریه و ده باشد. (ناظم الاطباء). مدینه . (غیاث اللغات ). بلد. بَلْدة. کوره . فسطاط. مصر. آبادی که بر خانه های بسیار و خیابانها و میدانها وبازارها مش
حافظةلغتنامه دهخداحافظة. [ ف ِ ظَ ] (ع ص ، اِ) تأنیث حافظ. || قوه ٔ حافظه ؛ مقابل قوه ٔ ذاکره . نیروئی است که (بقول قدما) جای آن تجویف اخیر دماغ است ، و کار آن نگاهداری چیزهائیست که نیروی واهمه آنرا درک کند از امور جزئیّه ، پس حافظه خزانه ٔوهم است مانند خیال برای حس مشترک . (تعریفات جرجانی ص
دستک پیادهلغتنامه دهخدادستک پیاده . [ دَ ت َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) کسی که برای دریافت مال الاجاره فرستاده می شود. (ناظم الاطباء). دستک سوار.
حسن کیادهلغتنامه دهخداحسن کیاده . [ ح َ س َ دِ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز دهستان حسن کیاده بخش آستانه ٔ شهرستان لاهیجان . 20هزارگزی شمال آستانه ، کنار دریا و مصب سفیدرود. ساحل مرطوب ، مالاریایی . سکنه ٔ آن 4949 تن . زبان ، گیلکی ، فارسی
حسن کیادهلغتنامه دهخداحسن کیاده . [ ح َ س َ دِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای سه گانه ٔ بخش آستانه ٔ شهرستان لاهیجان . این دهستان در قسمت شمال بخش کنار دریاو مصب سفیدرود واقع است . از 6 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده ، جمعیت آن در حدود هفت هزار تن . مرکز دهستان حسن کی
پول کیادهلغتنامه دهخداپول کیاده . [ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان دابو بخش مرکزی شهرستان آمل . دشت ، معتدل ، مرطوب ، مالاریائی ، دارای 140 تن سکنه . مازندرانی و فارسی زبان . آب آن از چشمه ، محصول آنجا برنج و صیفی ، شغل اهالی زراعت ، راه آنجا مالرو است . این ده از دو م
حاجی علی پیادهلغتنامه دهخداحاجی علی پیاده . [ ع َ دَ / دِ ] (اِخ ) از کسان و ملازمان میرزا یادگار محمد بود و در آن شب که سلطان حسین میرزا بر میرزا یادگار چیره شد و او را گرفتار کردند، حاجی علی پیاده نیز گرفتار شد. رجوع به حبط ج 2 ص <sp