یاررسفرهنگ فارسی عمید۱. یاری؛ مدد: ◻︎ بههرحال خواهند از او یاررس / که او را جهاندار یار است و بس (فردوسی: لغتنامه: یاررس).۲. (صفت) کسی که به یار و دوست خود رسیدگی و کمک بکند؛ یاریدهنده؛ مددکار؛ یاریرس.
فریادخوانلغتنامه دهخدافریادخوان . [ ف َرْ خوا / خا ] (نف مرکب ) کنایت از دادخواه و مظلوم باشد. (برهان ) : به فریادخوان گفت : فرمان تراست مرا در دل است آنچه در جان تراست . نظامی .تویی یاری رس فریاد هر کس