یاقوتیلغتنامه دهخدایاقوتی . (اِخ ) امیر یاقوتی پسر داود چغری بیک و برادرزاده ٔ سلطان طغرل سلجوقی بود. رجوع به تاریخ سیستان صص 374- 376 و راحة الصدور ص 77 و تاریخ گزیده ص <span class="hl" dir="l
یاقوتیلغتنامه دهخدایاقوتی . (اِخ ) دهی است از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد در شش هزارگزی شمال خاوری تربت جام قرار دارد و 168 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
یاقوتیلغتنامه دهخدایاقوتی . (ص نسبی ) منسوب به یاقوت . به رنگ یاقوت . ساخته شده از یاقوت .- انگور یاقوتی ؛ انگور که دانه ٔ آن ریز و قرمز و گاه کمی مایل به سیاه است و چون نیک برسد رنگ آن سیاه تیره شود. در قزوین آن را سرخک گویند. (یادداشت مؤلف ).|| انگور سپید. (د
یاقوتیفرهنگ فارسی عمید۱. به رنگ یاقوت؛ سرخ.۲. از جنس یاقوت.۳. (اسم) (زیستشناسی) نوعی انگور سرخرنگ با حبههای ریز و گرد.
یاقوتیفرهنگ فارسی معین1 - (اِ.) نوعی از انگور که دانه های آن ریز و سرخ رنگ است . 2 - (ص نسب .) به رنگ یاقوت .
یاکوتیلغتنامه دهخدایاکوتی . [ ک ُ ] (اِخ ) جمهوری آزاد دارای استقلال داخلی از جمهوریهای شوروی سابق به مشرق سیبری به مساحت چهار میلیون گز مربع دارای سیصد هزار تن سکنه . کرسی آن یاکوتسک است . کشوری کم جمعیت است و آب و هوای آن نامساعد و سخت سرد میباشد. تجارت آن پوست حیوانات است و دارای رگه های معد
یاقوتی نخشبیلغتنامه دهخدایاقوتی نخشبی . [ ی ِ ن َ ش َ ] (اِخ ) شاعری معاصر سوزنی است و سوزنی را با او مهاجات است . (یادداشت مؤلف ).
یاقوتینلغتنامه دهخدایاقوتین . (ص نسبی ) منسوب به یاقوت . به رنگ یاقوت . ساخته شده از یاقوت . یاقوتی : چو چنبرهای یاقوتین بروز باد گلشنهاجهنده بلبل و صلصل چوبازیگر به چنبرها. منوچهری .گل سوار آید بر مرکب یاقوتین لاله در پیشش چون غا
یاقوتیةلغتنامه دهخدایاقوتیة. [ تی ی َ ] (اِخ ) همراهان و سپاهیان یاقوت حاکم شیراز را یاقوتیه مینامیدند : فلما استتم العرض وجد نصف الیاقوتیة قد انحازوا عنه . (تجارب الامم ص 516).
یاقوتی نخشبیلغتنامه دهخدایاقوتی نخشبی . [ ی ِ ن َ ش َ ] (اِخ ) شاعری معاصر سوزنی است و سوزنی را با او مهاجات است . (یادداشت مؤلف ).
یاقوتی نخشبیلغتنامه دهخدایاقوتی نخشبی . [ ی ِ ن َ ش َ ] (اِخ ) شاعری معاصر سوزنی است و سوزنی را با او مهاجات است . (یادداشت مؤلف ).
یاقوتینلغتنامه دهخدایاقوتین . (ص نسبی ) منسوب به یاقوت . به رنگ یاقوت . ساخته شده از یاقوت . یاقوتی : چو چنبرهای یاقوتین بروز باد گلشنهاجهنده بلبل و صلصل چوبازیگر به چنبرها. منوچهری .گل سوار آید بر مرکب یاقوتین لاله در پیشش چون غا
یاقوتیةلغتنامه دهخدایاقوتیة. [ تی ی َ ] (اِخ ) همراهان و سپاهیان یاقوت حاکم شیراز را یاقوتیه مینامیدند : فلما استتم العرض وجد نصف الیاقوتیة قد انحازوا عنه . (تجارب الامم ص 516).
دانهخوار گردنیاقوتیSporophila ruficollisواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از زردپرهایان و راستۀ گنجشکسانان با گردن و سینۀ قرمز و پاهای نسبتاً کشیده
غاز خاکشیخوار سریاقوتیChloephaga rubidicepsواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از اردکیان و راستۀ غازسانان با بدن خاکستری و طوق تیرۀ مایل به قرمز