یسرلغتنامه دهخدایسر. [ ی َ ] (ع مص ) به سوی چپ آمدن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). از جانب چپ کسی آمدن . (ناظم الاطباء). || به آسانی زادن زن . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || دست راست را به سوی خود درکشیدن . (ناظم الاطباء). || فرو رویه تافتن به اینکه دست راست را به سوی خود درکشی . (
یسرلغتنامه دهخدایسر. [ ی َ / ی َ س َ ] (ع اِمص ) انقیاد و فرمانبرداری خواه در انسان باشد و یا در اسب . (ناظم الاطباء). انقیاد و فرمانبرداری . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || نرمی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
یسرلغتنامه دهخدایسر. [ ی َ / ی َ س َ ] (ع مص ) آسان گردیدن . || نرم گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || فرمانبردار گردیدن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ).
یسرلغتنامه دهخدایسر. [ ی َ س َ ] (ع ص ، اِ) آسان . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || حاضرشده . (ناظم الاطباء). آماده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || گروه گرد آمده بر قمار. || قمارباز. || امین تیر قمار. || نام تیر سوم از تیرهای قمار. ج ، ی
ترشیدگی بینشانflat sour spoilage, flat sour, F.S.S.واژههای مصوب فرهنگستاننوعی فساد در مواد کنسروی که براثر فعالیت باکتریها ایجاد میشود، ولی گاز تولید نمیشود و درنتیجه دو سر قوطی صاف و بدون بادکردگی است
یسرةلغتنامه دهخدایسرة. [ ی َ رَ ] (ع اِ) سوی دست چپ . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (دهار). سوی چپ ، خلاف یَمْنَة. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یسر و یسار شود.
یسراتلغتنامه دهخدایسرات . [ی َ س َ ] (ع اِ) دستها و پاهای سبک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دستها و پایهای جلد و چالاک . (ناظم الاطباء).
یسرلولغتنامه دهخدایسرلو. [ ی ِ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حاجیلو بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان واقع در 20 هزارگزی جنوب قصبه ٔ کبودرآهنگ ، کنار راه اتومبیل رو شراء. دارای 375 تن سکنه و آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از ف
یسروعلغتنامه دهخدایسروع . [ ی ُ ] (ع اِ) اسروع . (یادداشت مؤلف ) (منتهی الارب ). کِرمی که در میان تره بود. ج ، یساریع. (مهذب الاسماء). کرمی است در ریگ که تن سپید و سر سرخ دارد و انگشت خضاب کرده ٔ سرانگشت را عرب بدان تشبیه کند. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به اسروع شود.
یسرةلغتنامه دهخدایسرة. [ ی َ س َ رَ ] (ع اِ) خطهای از هم گشاده ٔ کف دست . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از فقه اللغة فراء ص 39). || داغ دو ران . ج ، ایسار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || خطهای داغ در رانها. ج ، ایسار. (ناظم الاطباء).
یسارةلغتنامه دهخدایسارة. [ ی َ رَ ] (ع مص ) یسر. (ناظم الاطباء). رجوع به یسر شود. || اندک شدن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ).
یسرةلغتنامه دهخدایسرة. [ ی َ رَ ] (ع اِ) سوی دست چپ . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (دهار). سوی چپ ، خلاف یَمْنَة. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یسر و یسار شود.
یسر کشیدنلغتنامه دهخدایسر کشیدن . [ ی َ س َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) یرش بردن و حمله آوردن و باشتاب و تغیر به سوی کسی روی آوردن است . (فرهنگ لغات عامیانه ).و رجوع به ترکیب یسل کشیدن در ذیل ماده ٔ یسل شود.
یسراتلغتنامه دهخدایسرات . [ی َ س َ ] (ع اِ) دستها و پاهای سبک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دستها و پایهای جلد و چالاک . (ناظم الاطباء).
یسرلولغتنامه دهخدایسرلو. [ ی ِ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حاجیلو بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان واقع در 20 هزارگزی جنوب قصبه ٔ کبودرآهنگ ، کنار راه اتومبیل رو شراء. دارای 375 تن سکنه و آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از ف
یسروعلغتنامه دهخدایسروع . [ ی ُ ] (ع اِ) اسروع . (یادداشت مؤلف ) (منتهی الارب ). کِرمی که در میان تره بود. ج ، یساریع. (مهذب الاسماء). کرمی است در ریگ که تن سپید و سر سرخ دارد و انگشت خضاب کرده ٔ سرانگشت را عرب بدان تشبیه کند. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به اسروع شود.
درایسرلغتنامه دهخدادرایسر. [ دْرا / دِ س ِ ] (اِخ ) تئودور. (1871 - 1945 م .) داستان نویس آمریکائی . نخستین داستانش همشیره ٔ کری (1900) بعنوان اینکه منافی با ا
دنیسرلغتنامه دهخدادنیسر. [ دُ ن َ س ِ ] (اِخ ) گویند معرب دنیاسر، ای رأس الدنیا است ، و آن شهری است نزدیک ماردین و از آنجاست ابوحفص عمربن خضر متطبب . او راست تاریخ دنیسر. (یادداشت مؤلف ). شهری است نزدیک ماردین بر. (منتهی الارب ). شهر قدیم قسمت علیای بین النهرین بفاصله ٔ <span class="hl" dir=