بامیکانلغتنامه دهخدابامیکان . (اِخ ) تلفظ کهن بامیان . ناحیتی است میان غور و غزنه و کابل . (حاشیه ٔ پورداود بر ج 2 یشت ها ص 326):بلخ رود از کوه اپارسن به بامیکان می آید. (حاشیه پورداود بر ج 2 یش
یسنافرهنگ نامها(تلفظ: yasnā) (اوستایی) هم ریشه با یشت ، در لغت به معنی پرستش ، ستایش ، نماز ، جشن و در اصطلاح نام یکی از بخشهای پنجگانهی اوستا و مهمترین آنهاست .