یعیشلغتنامه دهخدایعیش . [ ی َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم ارموی ، مکنی به ابی عبداﷲ. او راست : 1 - لوامع التعریف فی مطالع التصریف . 2 - الاستنطاقات ، و آن را از کنزالاسرار هرمس الهرامسه استخراج کرده . 3</s
یعیشلغتنامه دهخدایعیش . [ ی َ ] (اِخ ) ابن علی ، معروف به ابن یعیش نحوی و مکنی به ابوالبقاء و ملقب به موفق الدین . متوفی به سال 643 هَ . ق . مفصل زمخشری را شرح کرده است . (یادداشت مؤلف ).
دهانهپوشبندhatch bar 1, hatch clamping beamواژههای مصوب فرهنگستانبستی متشکل از الوارهای چوبی یا تسمههای فلزی که بر روی دهانهپوش نصب و گاه پیچ میشود تا از باز شدن و جابهجایی دهانهپوش براثر باد و دیگر عوامل طبیعی جلوگیری شود
زهوار دهانهپوشhatch batten, battening bar, hatch bar 2, battening ironواژههای مصوب فرهنگستانتسمهای فلزی که از آن برای محکم کردن دهانهپوش استفاده میکنند
قانون هسHess's lawواژههای مصوب فرهنگستانقانونی که نشان میدهد گرمای پخششده یا جذبشده در واکنش شیمیایی یکمرحلهای یا چندمرحلهای یکسان است متـ . قانون ثابت بودن جمع گرماها law of constant heat summation
گاز همراهassociated gas, gas-cap gasواژههای مصوب فرهنگستانهیدروکربنهای گازیشکلی که بهصورت فاز گازی در شرایط دما و فشار مخازن نفتی وجود دارند
گاز حقیقیreal gas, imperfect gasواژههای مصوب فرهنگستانگازی که به علت برهمکنش بین مولکولی، خواص آن با خواص گاز آرمانی متفاوت است
ابن یعیشلغتنامه دهخداابن یعیش . [ اِ ن ُ ی َ ] (اِخ ) موفّق الدین ابوالبقا. رجوع به ابن صائغ موفق الدین ... شود.
ابوعبدالغتنامه دهخداابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ](اِخ ) یعیش بن ابراهیم اموی . رجوع به یعیش ... شود.
علیلغتنامه دهخداعلی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یعیش . علی بن احمدبن عبدالرحمان بن احمدبن عبدالرحمان بن یعیش زهری باجی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن یعیش . رجوع به علی باجی (ابن احمدبن عبدالرحمان بن ...) شود.
غریةلغتنامه دهخداغریة. [ غ َ ری ی َ ] (اِخ ) قریه ای است از اعمال زُرع از نواحی حوران . یعیش بن عبدالرحمن بن یعیش الضریر غروی بدانجا منسوب است . (از معجم البلدان ).
ذوالغرةلغتنامه دهخداذوالغرة. [ ذُل ْ غ ُرْ رَ ] (اِخ ) لقب برأبن عاذب صحابی است . || (اِخ ) لقب یعیش هلالی صحابی است .
ابوالبقاءلغتنامه دهخداابوالبقاء. [ اَ بُل ْ ب َ ] (اِخ ) کنیت ابن صایغ یعیش بن علی . رجوع به ابن صایغ موفق الدین ... شود.
ابن یعیشلغتنامه دهخداابن یعیش . [ اِ ن ُ ی َ ] (اِخ ) موفّق الدین ابوالبقا. رجوع به ابن صائغ موفق الدین ... شود.