یفتجلغتنامه دهخدایفتج . [ ی َ ت َ ] (اِ) یغنج . یغتنج . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به یغتنج شود.
یفنجلغتنامه دهخدایفنج . [ ی َ ن َ ] (اِ) یفتنج . یغتج . یغنج . یغتنج . (یادداشت مؤلف ). رجوع به یغتنج شود.
یغنجلغتنامه دهخدایغنج . [ ی َ ن َ ] (اِ) یغتج . ماری بود زرد بی زهر، می گزد و زخم نکند و بیشتر در معادن و باغ باشد. (از لغت فرس اسدی ). و رجوع به یغتنج شود.