کزدلغتنامه دهخداکزد. [ ک َ ] (اِ) شاخی را گویند که در وقت پیرایش و پرکاوش از درخت بریده باشند. (برهان ) (آنندراج ). شاخه ای که از درخت جهت پیرایش برند. (ناظم الاطباء).
قزدلغتنامه دهخداقزد. [ ق َ ] (ع اِمص ) آهنگ . (منتهی الارب ). قصد. (اقرب الموارد). || (مص ) آهنگ کردن ، و این لغتی است در قصد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
کجیدواژهنامه آزادیکی از روستاهای شهرستان املش در استان گیلان نام کجید در گذشته به کوه جیر که به زبان گیلکی پایین کوه می شود بود.
مناملغتنامه دهخدامنام . [ م َ ] (ع اِ)خواب . (مهذب الاسماء) (دهار). نوم . (اقرب الموارد) : و من آیاته منامکم باللیل و النهار. (قرآن 23/30). پرده دار قوت ارادی به سبب یقظت و منام گاه پرده بردارد گاه فروگذارد. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص