ینلغتنامه دهخداین . (پسوند) حرفی است که چون در آخر اسم درآورند دلالت بر نسبت کند، مانند سیمین منسوب به سیم و آهنین منسوب به آهن . (از ناظم الاطباء). پسوند نسبت است و با اسم ، صفت نسبی سازد، مانند زرین ، سیمین ، بلورین ، آهنین ، فولادین ، نمکین ، شیرین ، رویین ، پایین ، زیرین ، زبرین ، نگاری
ینلغتنامه دهخداین . (ضمیر، ص ) مخفف این . کلمه ٔ اشاره به معنی این ، مانند ازین و برین و درین . (از ناظم الاطباء). به معنی این است . (آنندراج ).
ینلغتنامه دهخداین . [ ] (اِخ ) در کتب رجال شیعی رمز است اصحاب علی بن الحسین علیهماالسلام را. (یادداشت مؤلف ).
ینلغتنامه دهخداین . [ ی ِ ] (اِ) مسکوکی است به ژاپن . واحد پول ژاپن معادل 2/53 فرانک طلای فرانسه . (یادداشت مؤلف ).
ینلغتنامه دهخداین . [ ی ُ ] (اِخ ) ایالتی از کشور فرانسه است با 275755 تن سکنه . نام این ایالت از رود یُن که این ایالت را مشروب می سازد گرفته شده است . این ایالت از سنونه و نواحی شامپانی و اورلئانه و بورژنی تشکیل یافته و کرسی آن اوگزر می باشد. از سه بخش بزر
نواخترnova, Nواژههای مصوب فرهنگستانستارۀ متغیری که بهطور ناگهانی روشنایی آن به اندازۀ 10 تا 12 قدر افزایش مییابد
فشردهساز پُرفشارhigh-pressure compressor, HPC, HP compressor, N2 compressor, N2, high-speed compressor, N3واژههای مصوب فرهنگستانردیفهای پایانی پرههای فشردهساز در موتورهای توربینی چندمحوره که بهوسیلة پرههای توربین فشارقوی با سرعت بسیار زیاد به حرکت درمیآیند
ینجلوسلغتنامه دهخداینجلوس . [ ی َ ج َ ] (اِخ ) نام کوهی است که اقامتگاه اصحاب کهف بوده . (از معجم البلدان ).
ینیعلغتنامه دهخداینیع. [ ی َ ] (ع ص ) رسیده . پخته . ثمر ینیع؛ میوه ٔ رسیده . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ).
ینعةلغتنامه دهخداینعة. [ ی َ ن َ ع َ ] (ع اِ) مهره ای است سرخ . (منتهی الارب ). نام مهره ای سرخ . (ناظم الاطباء).
ینجلوسلغتنامه دهخداینجلوس . [ ی َ ج َ ] (اِخ ) نام کوهی است که اقامتگاه اصحاب کهف بوده . (از معجم البلدان ).
ینیعلغتنامه دهخداینیع. [ ی َ ] (ع ص ) رسیده . پخته . ثمر ینیع؛ میوه ٔ رسیده . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ).
ینعةلغتنامه دهخداینعة. [ ی َ ن َ ع َ ] (ع اِ) مهره ای است سرخ . (منتهی الارب ). نام مهره ای سرخ . (ناظم الاطباء).
دام مشکینلغتنامه دهخدادام مشکین . [ م ِ م ُ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از زلف : دام مشکینی که من در گردن او دیده ام آهوی مشکین شوند از بوی او نخجیرها.صائب (از آنندراج ).
دامینلغتنامه دهخدادامین . (اِخ ) نام ده مرکز دهستان دامین از بخش مرکزی شهرستان ایرانشهر است . و آن در 19هزارگزی شمال ایرانشهر و کنار شوسه ٔ ایرانشهر به خاش واقع است . سردسیر و کوهستانی است و دارای 60 سکنه . آب آن از رودخانه و
دامینلغتنامه دهخدادامین . (اِخ ) نام یکی از دهستانهای سه گانه ٔ بخش مرکزی شهرستان ایرانشهر است از ناحیه ٔ مکران و بلوچستان . این دهستان در شمال ایرانشهر واقع و جاده ٔ شوسه ٔ ایرانشهر به خاش از مرکز آن میگذرد و حدود آن بشرح زیرست : از طرف شمال به بخش خاش . از طرف خاور بدهستان ابتر. از طرف جنوب
دامینلغتنامه دهخدادامین . [ ی َ ] (اِخ ) (دامین دووسته ژزف ) مبلغ مذهبی بلژیکی متولد به سال 1840 و متوفی به سال 1889 م .