یونجهلغتنامه دهخدایونجه . [ یُن ْ ج َ / ج ِ ] (اِ) ینجه . اسفست . اسپست . آسپست . رطبة. قت . فصفصة. برسیم . گیاهی تر و سبز که تخم آن را می کارند و برای تعلیف اغنام و احشام به کار می رود. (یادداشت مؤلف ). یونچقه . گیاهی که اسبان را فربه کند. (فرهنگ رشیدی ). اس
یونجهفرهنگ فارسی عمیدگیاهی با ساقههای بلند، برگچههای نازک، و گلهای بنفش که به مصرف خوراک چهارپایان میرسد؛ اسپرس؛ اسپست.
غشدیکشنری عربی به فارسیقلب زني , جعل و تزوير , استحاله , کشيش , علم اداره ء کليساها , مربوط به کليسا , اجتماعي , علف خشک , گياه خشک کرده , يونجه خشک , حشک کردن (يونجه ومانند ان) , تختخواب , پاداش , پيشواي روحاني , شبان , چوپان , شباني , شعر روستايي
یونجهلغتنامه دهخدایونجه . [ یُن ْ ج َ / ج ِ ] (اِ) ینجه . اسفست . اسپست . آسپست . رطبة. قت . فصفصة. برسیم . گیاهی تر و سبز که تخم آن را می کارند و برای تعلیف اغنام و احشام به کار می رود. (یادداشت مؤلف ). یونچقه . گیاهی که اسبان را فربه کند. (فرهنگ رشیدی ). اس
یونجهفرهنگ فارسی عمیدگیاهی با ساقههای بلند، برگچههای نازک، و گلهای بنفش که به مصرف خوراک چهارپایان میرسد؛ اسپرس؛ اسپست.
یونجهگویش خلخالاَسکِستانی: yunja دِروی: yunja شالی: yunja کَجَلی: âsbez کَرنَقی: yonja کَرینی: yonja کُلوری: yunja گیلَوانی: yunja لِردی: yunja
ریونجهلغتنامه دهخداریونجه . [ ری وَ ج َ / ج ِ ] (اِ) ریونجو. (ناظم الاطباء) (از برهان ) (آنندراج ). ارضه . عثه . بیوالارض . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ریونجو شود.
کل یونجهلغتنامه دهخداکل یونجه . [ ک ُ ی ُ ج ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالک است که در بخش مریوان شهرستان سنندج واقع است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
یونجهلغتنامه دهخدایونجه . [ یُن ْ ج َ / ج ِ ] (اِ) ینجه . اسفست . اسپست . آسپست . رطبة. قت . فصفصة. برسیم . گیاهی تر و سبز که تخم آن را می کارند و برای تعلیف اغنام و احشام به کار می رود. (یادداشت مؤلف ). یونچقه . گیاهی که اسبان را فربه کند. (فرهنگ رشیدی ). اس
یونجهفرهنگ فارسی عمیدگیاهی با ساقههای بلند، برگچههای نازک، و گلهای بنفش که به مصرف خوراک چهارپایان میرسد؛ اسپرس؛ اسپست.