یونسلغتنامه دهخدایونس . [ ن ُ ] (اِخ ) ابن متی . ذوالنون . (دهار) (مجمل اللغة). نام پیغمبری که به تازی ذوالنون نیز گویند. (از ناظم الاطباء). نام پیغامبری از بنی اسرائیل که پس از سلیمان (ع ) بر اهل نینوی مبعوث شدو بی فرمان از میان قوم برفت و برای این ترک اولی ماهی نون او را بیوبارید و چهل روز
یونسلغتنامه دهخدایونس . [ ن ُ ] (اِخ ) ابن ابی عمر اصفهانی ، معروف به یونس اصفهانی . از محدثان بود و احادیثی از آن حضرت روایت کرده است . (از ذکر اخبار اصبهان ص 354).
یونسلغتنامه دهخدایونس . [ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سامن شهرستان ملایر، واقع در 24000گزی جنوب شهر ملایر، کنار خاوری راه شوسه ٔ ملایر به بروجرد. سکنه ٔ آن 593 تن . آب آن از چشمه و راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیا
یونسلغتنامه دهخدایونس . [ ن ُ ] (اِخ ) ابن ابراهیم وفراوندی . ابن ندیم در الفهرست ذکر او کرده است . او راست : «الشافی فی علوم القرآن » و «الوافی فی العروض و القوافی ». (از معجم الادباء چ مصر ج 20 ص 68).
پونیسلغتنامه دهخداپونیس . [پ ُ] (اِخ ) قبیله ای هندی (سرخ پوست ) در ممالک متحده ٔ امریکا (نِب راسکا).
گونسلغتنامه دهخداگونس . [ گ ُ ن ِ ] (اِخ ) شهر کوچکی است در فرانسه ، مرکز بخش سن اوواز ازشهرستان پونتواز . این شهر 4900 تن جمعیت دارد و دارای کلیساهای قدیمی است .
گونشلغتنامه دهخداگونش . [ ن َ ] (اِخ ) (سیه کوه ) دهی است از دهستان مرکزی بخش آستارا شهرستان اردبیل . واقع در 18000گزی جنوب باختری آستارا و 10000گزی شوسه ٔ آستارا به انزلی . جنگل و هوای آن گرمسیر و مرطوبی و سکنه ٔ آن <span cl
یونسکولغتنامه دهخدایونسکو. [ ن ِ ک ُ ] (اِخ ) نامی متشکل از حروف اول کلمات انگلیسی Organisation Cultural and Scientific ,Educational
یونسلیلغتنامه دهخدایونسلی . [ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش سلدوز شهرستان ارومیه ، واقع در 18هزارگزی شمال باختری نقده ، با 109 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="hl
یونسیلغتنامه دهخدایونسی . [ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لب کویر بخش بجستان شهرستان گناباد،واقع در 39000گزی شمال خاوری بجستان ، با 498 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . مزرعه ٔ علی آباد جزء این ده است . (از فرهنگ
یونسیهلغتنامه دهخدایونسیه . [ ن ُ سی ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از مسلمین یاران یونس که دین را معرفت خدای و عشق بر خدای دانند. (یادداشت مؤلف ). یاران یونس شمری هستند که گویند ایمان عبارت است از شناسایی حق و فروتنی مر او را و دوستی او از صمیم قلب . پس کسی که این صفات در او جمع باشد مؤمن است و با آن
یونسیةلغتنامه دهخدایونسیة. [ ن ُ سی ی َ ] (اِخ ) فرقه ای است منسوب به یونس بن عبدالرحمان قمی و از اصحاب وی . (از تعریفات جرجانی ). گروهی از غُلات شیعه اصحاب یونس بن عبدالرحمان می باشند. می گویند: خدای تعالی بر عرش است و حامل عرش فرشتگانند و خدای خود نیرومندتر از فرشتگان است ، معذلک فرشتگان حامل
یونس المغنیلغتنامه دهخدایونس المغنی . [ ن ُ سُل ْ م ُ غ َن ْ نی ] (اِخ ) یونس بن سلیمان ، مکنی به ابوسلیمان . کاتب فارسی . رجوع به یونس بن سلیمان شود.
یونس الحرانیلغتنامه دهخدایونس الحرانی . [ ن ُ سُل ْ ح َرْ را ] (اِخ ) نام طبیب و گیاه شناس که در اسپانیا می زیسته است و ابن البیطار گوید اول کس که خواص بستان افروز را در اسپانیا بشناخت او بود. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به تاریخ الحکمای قفطی ص 250 و <span class="hl" di
یونس امرهلغتنامه دهخدایونس امره . [ ن ُ اَ رَ ] (اِخ ) از مردم بولی و از بزرگان عرفا واز اهل اﷲ به شمار می رفت . وی زاویه ای داشت و پیوسته در آن به عبادت و ریاضت مشغول بود. به سال 848 هَ . ق . درگذشت . یونس با اینکه بیسواد بود مناجاتهای صوفیانه و الهیات عارفانه دا
حجر یونسلغتنامه دهخداحجر یونس . [ ح َ ج َ رِ ن ُ ] در «مالایسع» بجای حجر بولس ، حجر یونس آمده است . رجوع بحجر بولس شود.
پیریونسلغتنامه دهخداپیریونس . [ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان فرورق بخش حومه ٔ شهرستان خوی . واقع در 6/5 هزارگزی باختر خوی در مسیر شوسه ٔ خوی به سیه چشمه . جلگه ، معتدل ، مالاریائی . دارای 444 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غ
پیریونسلغتنامه دهخداپیریونس . [ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان گل تپه ٔ فیض اﷲبیگی بخش مرکزی شهرستان سقز واقع در 20هزارگزی شمال خاوری سقز و 5هزارگزی خاور آق تپه . کوهستانی ، سردسیر، دارای 170 تن سکنه
دیر یونسلغتنامه دهخدادیر یونس . [ دَ رِ ن ُ ] (اِخ ) منسوب به یونس بن متی (ع ) است و جنب شرق دجله مقابل موصل است بین آن و دجله دو فرسخ یا کمتر است و این محل معروف به نینوی و نینوی شهر یونس (ع ) است . در زیر دیر چشمه ای است که به عین یونس مشهور است و مردم برای غسل کردن بدانجا میروند. (از معجم البل