بادرمفرهنگ فارسی عمید۱. بیهوده؛ بیاثر: ◻︎ چون به ایشان بازخورد آسیب شاه کامیاب / جنگ ایشان عجز گشت و سحر ایشان بادرم (عنصری: ۳۴۰ حاشیه).۲. ازکاربازمانده.۳. تباه.۴. کار بیهوده.