ترجمه مقاله

لمس

فرهنگ فارسی عمید

سست؛ بی‌حال؛ شل؛ ‌افتاده؛ لس.
⟨ لمس شدن: (مصدر لازم) بی‌حس شدن؛ سست و بی‌حال شدن.
ترجمه مقاله