ترجمه مقاله

ناظر

فرهنگ فارسی عمید

۱. بیننده؛ نظرکننده.
۲. (اسم، صفت) دیده‌بان.
۳. کسی که برای نظارت و رسیدگی به کاری معین شود.
۴. (اسم) [مجاز] چشم.
ترجمه مقاله