ترجمه مقاله

هرجایی

فرهنگ فارسی عمید

۱. آواره؛ دوره‌گرد.
۲. هرزه‌گرد: ◻︎ طبع تو سیر آمد از من جای دیگر دل نهاد / من که را جویم که چون تو طبع هرجاییم نیست (سعدی۲: ۳۶۹).
ترجمه مقاله