ترجمه مقاله

پرخش

فرهنگ فارسی عمید

۱. کفل؛ سرین.
۲. کفل و ساغری اسب و استر: ◻︎ بور شد چرمهٴ تو از بس خون / که زدش بر پرخش و بر پهلو (مسعودسعد: لغت‌نامه: پرخش).
ترجمه مقاله