(اسم) ‹آبسال› [قدیمی] ۱. بهار.
۲. سال پرآب و پرباران.
۳. باغ؛ بوستان: ◻︎ همان شیپور بر صد راه نالان / به سان بلبل اندر آبسالان (فخرالدیناسعد: ۶۳).
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.