آتش سوز
فرهنگ فارسی عمید
۱. چیزی که در آتش سوخته باشد.
۲. برافروزندۀ آتش.
۳. حریق؛ آتشسوزی: ◻︎ بر «آتشسوز» گرد آید همه کس / تو هم فریاد آتشسوز من رس (فخرالدیناسعد: ۳۰۷).
۲. برافروزندۀ آتش.
۳. حریق؛ آتشسوزی: ◻︎ بر «آتشسوز» گرد آید همه کس / تو هم فریاد آتشسوز من رس (فخرالدیناسعد: ۳۰۷).