آخشیج
فرهنگ فارسی عمید
۱. هریک از عناصر چهارگانه (آب، آتش، باد و خاک)؛ عنصر.
۲. (صفت) ضد؛ مخالف؛ نقیض: ◻︎ کجا گوهری چیره شد زاین چهار / یکی آخشیجش بر او برگمار (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۱۰۱).
۲. (صفت) ضد؛ مخالف؛ نقیض: ◻︎ کجا گوهری چیره شد زاین چهار / یکی آخشیجش بر او برگمار (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۱۰۱).