ترجمه مقاله

آسوده

فرهنگ فارسی عمید

۱. آرام؛ آرام‌گرفته.
۲. فارغ؛ آسایش‌یافته؛ دارای آسایش؛ آن‌که در حال استراحت است؛ بی‌درد؛ بی‌غم؛ نگه‌داری‌شده؛ حفظ‌شده؛ محفوظ؛ درامان.
ترجمه مقاله