ترجمه مقاله

آویزان

فرهنگ فارسی عمید

۱. آویخته؛ معلق.
۲. (قید) در حال آویختگی.
۳. طفیلی؛ مزاحم.
۴. [عامیانه] غمگین.
۵. در حال دعوا؛ گلاویز.
ترجمه مقاله