آگین
فرهنگ فارسی عمید
۱. پشم، پنبه، پَر، و امثال آن که درون تشک، بالش، و لحاف را با آنها پر میکنند: ◻︎ بهر آ گینِِ چاربالش اوست / هر پَری کاین کبوتر افشاندهست (خاقانی: ۸۲).
۲. (بن مضارعِ آگنیدن) = آگنیدن
۳. پُر؛ انباشته؛ آلوده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): زهرآگین، عبیرآگین، عنبرآگین، مشکآگین، ◻︎ رکیبش دو زرین، دو سیمین بُدی / همان هریکی گوهرآگین بُدی (فردوسی: ۶/۳۷۴).
۲. (بن مضارعِ آگنیدن) = آگنیدن
۳. پُر؛ انباشته؛ آلوده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): زهرآگین، عبیرآگین، عنبرآگین، مشکآگین، ◻︎ رکیبش دو زرین، دو سیمین بُدی / همان هریکی گوهرآگین بُدی (فردوسی: ۶/۳۷۴).