ترجمه مقاله

اختلاط

فرهنگ فارسی عمید

۱. آمیختن؛ مخلوط شدن؛ درهم شدن؛ درهم آمیختن؛ آمیختگی.
۲. (شیمی) ترکیب شدن دو یا چند جسم با یکدیگر به‌طوری‌که حتی با میکروسکوپ نتوان اجسام ترکیب‌شده را تمیز داد، اما با وسایلی بتوان آن‌ها را از هم جدا کرد.
۳. گفتگوی دوستانه.
۴. [قدیمی] جماع کردن؛ همبستر شدن.
ترجمه مقاله