اریب
فرهنگ فارسی عمید
۱. کج؛ خمیده.
۲. (قید) بهصورت کج: کمد را اریب گذاشته بود.
〈 بر (به) اریب: [قدیمی] (قید) بهصورت مایل و کج: ◻︎ یک قدم چون رخ ز بالا تا نشیب / یک قدم چون پیل رفته بر اریب (مولوی: مجمعالفرس: اریب).
۲. (قید) بهصورت کج: کمد را اریب گذاشته بود.
〈 بر (به) اریب: [قدیمی] (قید) بهصورت مایل و کج: ◻︎ یک قدم چون رخ ز بالا تا نشیب / یک قدم چون پیل رفته بر اریب (مولوی: مجمعالفرس: اریب).