ترجمه مقاله

استدراک

فرهنگ فارسی عمید

۱. درک کردن؛ پی بردن؛ دریافتن.
۲. (ادبی) در بدیع، سرودن شعری که در آن کلماتی آورده شود که ابتدا گمان هجو رود و بعد کلماتی که دلالت بر مدح کند، مانندِ این شعر: اثر میر نخواهم که بماند به جهان / میر خواهم که بماند به جهان ‌در، اثرا (رودکی: ۴۹۱)، یا شعری که در مصراع اول آن گمان مدح برود و در مصراع دوم معلوم شود که هجو است، مانندِ این شعر: سپهسالار لشکرشان یکی لشکرشکن کآری / شکسته شد از او لشکر ولیکن لشکر ایشان (عنصری: ۳۴۵).
۳. [قدیمی] طلب دریافت چیزی کردن.
۴. [قدیمی] تلافی و تدارک کردن؛ جبران کردن.
ترجمه مقاله