ترجمه مقاله

اسکندرانی

فرهنگ فارسی عمید

۱. از مردم اسکندریه.
۲. (اسم) [قدیمی] نوعی پارچۀ لطیف که در اسکندریه بافته می‌شده: ◻︎ اگر اسکندری دنیای فانیت / کند بر تو کفن اسکندرانیت (عطار۱: ۱۹۲).
ترجمه مقاله