ترجمه مقاله

انتقال

فرهنگ فارسی عمید

۱. جابه‌جا کردن چیزی یا کسی.
۲. جابه‌جا شدن.
۳. تغییر کردن محل کار کارمند یا کارگر.
۴. سرایت کردن.
۵. (جامعه‌شناسی) منتقل شدن از یک نظام اجتماعی به نظام اجتماعی دیگر: انتقال از فئودالیسم به سرمایه‌داری.
۶. (ریاضی) تبدیلی که در آن همۀ نقاط یک شکل مسطح با یک بردار تغییر مکان جابه‌جا می‌شوند.
۷. (اقتصاد) منتقل کردن مبلغی از یک حساب به حساب دیگر.
۸. درک کردن و دریافت مطلبی.
۹. (موسیقی) نوشتن یا اجرای یک قطعۀ موسیقی در مایۀ دیگر؛ مُدلاسیون.
۱۰. [قدیمی، مجاز] مرگ.
ترجمه مقاله