ترجمه مقاله

برانداز

فرهنگ فارسی عمید

۱. = برانداختن
۲. سنجش؛ برآورد؛ تخمین.
⟨ برانداز کردن: (مصدر متعدی) ‹ورانداز›
۱. دید زدن.
۲. تخمین کردن؛ سنجیدن.
ترجمه مقاله