بلغنده
فرهنگ فارسی عمید
۱. ویژگی چیزهایی که روی هم نهاده شده است؛ تودهشده.
۲. بسته.
۳. (اسم) بستۀ قماش؛ بقچه؛ رزمه: ◻︎ راه باید برید و رنج کشید / کیسه باید گشاد و بلغنده (سوزنی: ۸۷).
۴. (اسم) لنگۀ بار.
۲. بسته.
۳. (اسم) بستۀ قماش؛ بقچه؛ رزمه: ◻︎ راه باید برید و رنج کشید / کیسه باید گشاد و بلغنده (سوزنی: ۸۷).
۴. (اسم) لنگۀ بار.