بهشتی
فرهنگ فارسی عمید
۱. مربوط به بهشت.
۲. [مجاز] موردپسند: ◻︎ خیز ای بت بهشتی آن جام می بیار / کاردیبهشت کرد جهان را بهشتوار (عمعق: ۱۶۲).
۳. اهل بهشت: حوری بهشتی.
۴. نیکوکار.
۵. (اسم) [قدیمی] نوعی انگور.
۲. [مجاز] موردپسند: ◻︎ خیز ای بت بهشتی آن جام می بیار / کاردیبهشت کرد جهان را بهشتوار (عمعق: ۱۶۲).
۳. اهل بهشت: حوری بهشتی.
۴. نیکوکار.
۵. (اسم) [قدیمی] نوعی انگور.