بود
فرهنگ فارسی عمید
بودن؛ هستی؛ وجود.
〈 بودونبود: ‹بودونابود›
۱. وجودوعدم.
۲. هستونیست.
۳. داروندار.
〈 بودوباش: [قدیمی]
۱. وجود؛ هستی.
۲. وجود داشتن.
۳. منزل؛ مسکن.
〈 بودونبود: ‹بودونابود›
۱. وجودوعدم.
۲. هستونیست.
۳. داروندار.
〈 بودوباش: [قدیمی]
۱. وجود؛ هستی.
۲. وجود داشتن.
۳. منزل؛ مسکن.