ترجمه مقاله

بوقلمون

فرهنگ فارسی عمید

۱. (زیست‌شناسی) پرنده‌ای از خانوادۀ ماکیان با پرهای سیاه‌رنگ و سروگردن بی‌پر که قدرت پرواز ندارد؛ پیل‌مرغ.
۲. (زیست‌شناسی) آفتاب‌پرست؛ حربا.
۳. [مجاز] هر چیز رنگارنگ یا رنگ‌به‌رنگ‌شونده: ◻︎ باد در سایهٴ درختانش / گسترانیده فرش بوقلمون (سعدی: ۵۴).
۴. [قدیمی] دیبای رومی رنگارنگ.
۵. [قدیمی] پارچه‌ای که نمایش چند رنگ بدهد.
ترجمه مقاله