ترجمه مقاله

بینایی

فرهنگ فارسی عمید

۱. بینا بودن؛ بینندگی.
۲. بصیرت.
۳. (اسم، حاصل مصدر) از حواس پنجگانه که وظیفه‌اش دیدن چیزها است و مرکز آن چشم است.
ترجمه مقاله