ترجمه مقاله

بین

فرهنگ فارسی عمید

۱. = دیدن didan
۲. بیننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): باریک‌بین، خرده‌بین، خودبین، دوربین، نزدیک‌بین.
ترجمه مقاله