ترجمه مقاله

تاب

فرهنگ فارسی عمید

نوعی وسیلۀ بازی شامل رشته‌ای محکم و نشیمنگاهی آویزان در وسط آن که کمی بالاتر از سطح زمین قرار دارد و در هوا به جلو و عقب حرکت می‌دهند؛ اورک؛ بادپیچ.
⟨ تاب خوردن: (مصدر لازم) [عامیانه] در تاب نشستن و تاب‌بازی کردن.
ترجمه مقاله