ترک
فرهنگ فارسی عمید
۱. کلاه آهنی که در جنگ بر سر گذارند؛ کلاهخود؛ مغفر.
۲. درز کلاه یا تکههای پارچه که به کلاه دوخته شود.
۳. نوعی کلاه درویشی که دوازده ترک دارد و هر ترک نشانۀ ترک یک فعل ناشایسته و طلب یک عمل نیک است؛ تاج. Δ گویند شاهاسماعیل صفوی برای ترویج مذهب شیعه فرمان داد کلاههای دوازدهترک دوختند و در هر ترکی نام یکی از دوازده امام را نوشتند.
۴. پشت سر سوار در روی مرکب.
۲. درز کلاه یا تکههای پارچه که به کلاه دوخته شود.
۳. نوعی کلاه درویشی که دوازده ترک دارد و هر ترک نشانۀ ترک یک فعل ناشایسته و طلب یک عمل نیک است؛ تاج. Δ گویند شاهاسماعیل صفوی برای ترویج مذهب شیعه فرمان داد کلاههای دوازدهترک دوختند و در هر ترکی نام یکی از دوازده امام را نوشتند.
۴. پشت سر سوار در روی مرکب.