تفتهفرهنگ فارسی عمیدسرخشده از حرارت آتش؛ تافته؛ گداخته: ◻︎ به دست آهن تفته کردن خمیر / بِه از دستبرسینه پیش امیر (سعدی۲: ۸۳).