تنک
فرهنگ فارسی عمید
۱. پهن.
۲. نازک: ◻︎ خدابین شو که پیش اهل بینش / تنک باشد حجاب آفرینش (نظامی۲: ۳۱۷).
۳. کمحجم.
〈 تنک کردن: (مصدر متعدی)
۱. پهن کردن.
۲. گسترانیدن فرش بر روی زمین
۲. نازک: ◻︎ خدابین شو که پیش اهل بینش / تنک باشد حجاب آفرینش (نظامی۲: ۳۱۷).
۳. کمحجم.
〈 تنک کردن: (مصدر متعدی)
۱. پهن کردن.
۲. گسترانیدن فرش بر روی زمین