جامه دران
فرهنگ فارسی عمید
۱. (موسیقی) گوشهای در دستگاههای شور، همایون، و افشاری. Δ گویند از ساختههای نکیسا بوده و آن را چنان مینواخته که حضار از شور و هیجان جامه بر تن میدراندند: ◻︎ مطرب، به نوایی ره ما بیخبران زن / ما جامهدرانیم ره جامهدران زن (عبدالسلام پیامی: لغتنامه: جامهدران).
۲. (قید) [قدیمی] در حال جامه دریدن در هنگام سوگواری، شوروهیجان، و امثال آن: ◻︎ خلق چندان جمع شد بر گور او / موکنان جامهدران در شور او (مولوی: ۶۱).
۲. (قید) [قدیمی] در حال جامه دریدن در هنگام سوگواری، شوروهیجان، و امثال آن: ◻︎ خلق چندان جمع شد بر گور او / موکنان جامهدران در شور او (مولوی: ۶۱).