جان شکارفرهنگ فارسی عمید۱. شکارکنندۀ جان؛ گیرندۀ جان؛ جانستان: ◻︎ نَبْوَد شگفت اگر ملکالموت خوانمش / ازبسکه هست چون ملکالموت جانشکار (قاآنی: ۳۷۹).۲. عزرائیل. = جانشکر