ترجمه مقاله

جذبه

فرهنگ فارسی عمید

۱. [جمع: جذبات] گیرایی؛ کشش؛ جذابیت: ◻︎ گفتی که شدی ز عشق مفتون / وز جذبهٴ عاشقی دگرگون (جامی۶: ۲۶۶).
۲. [جمع: جذبات] (تصوف) حالتی در شخص عارف و خداپرست که از خود بی‌خبر شده و به‌سوی حق کشیده می‌شود؛ کشش غیبی.
۳. [قدیمی] کشیدن.
ترجمه مقاله